در یکی از روستاهای دورافتاده ورامین، خانوادهای دو نفره زندگی میکنند. مادر و دختر، که همه چیزشان به هم وابسته است. پدر خانواده، چند سال پیش بهدلیل ابتلا به بیماری کرونا فوت شد و از آن زمان، تمام بار زندگی بر دوش مادر افتاد. مادر، زنی میانهسال است که تمام روزهایش را در خانههای مردم میگذراند، کارهای خانه را انجام میدهد، یا سبزی پاک میکند و به فروش میرساند. خانهشان بسیار ساده و کوچک است. دیوارهای ترکخورده، سقفی که در حال فروریختن است و پنجرههای شکسته که سرمای زمستان را به داخل میآورد، باعث شده است که این خانواده در شرایطی سخت و پرمشقت زندگی کنند.
دختر خانواده که به سنین جوانی رسیده ، در حالی است که هنوز دچار دردهایی از گذشته است، اما هیچگاه از تلاش دست نکشیده است. زندگیاش همیشه با مشکل مالی و فشارهای روانی همراه بوده. او بارها بهخاطر مشکلات خانوادهاش احساس بیپناهی کرده و در یک برهه از زندگی خود، حتی دست به خودکشی زد. اما خوشبختانه ازاین عمل پشیمان شد و جانش را نجات داد. اما فشارهای زندگی همچنان ادامه داشت. دخترک با اینکه همواره در تلاش بود که به مادرش کمک کند، اما بهخاطر فقر و شرایط بد زندگی، او هرگز نتواسته بود مانند همسن و سالهای خود، به آیندهای روشن و آرام دست پیدا کند.
حال دختر در آستانه ازدواج است و نگرانیهایی زیادی در دل دارد. او بهشدت خواستار داشتن یک زندگی بهتر است. وقتی به آینده فکر میکند، به یاد روزهای سختی میافتد که در کنار مادرش گذرانده و بهخوبی میداند که مادرش تمام توانش را برای تأمین زندگیشان گذاشته، اما هنوز بهخاطر وضعیت مالیشان قادر به فراهم کردن نیازهای سادهای مثل تهیه جهیزیه برای او نیستند. این موضوع برای دختر خانواده سخت است، زیرا او تمام زندگیاش را با آرزوهای کوچک و دست نیافتنی سپری کرده و حالا که به شرف ازدواج رسیده، میخواهد بهگونهای زندگی کند که کمتر از دیگران احساس کمبود نکند.
اما واقعیت این است که مادرش توان تأمین هزینههای جهیزیه را ندارد. مادر همیشه به مریم گفته که بهخاطر شرایط مالی نمیتواند کمک کند و از این بابت بسیار ناراحت است. مریم تمام تلاشش را میکند که این نارضایتی مادر را درک کند، اما از سوی دیگر، دختر جوان میداند که در شرایطی که در آن زندگی میکنند، حتی تهیه جهیزیه ساده برای یک زندگی جدید، کاری دشوار است.
او به این فکر میکند که شاید این شرایط بتواند فرصتی باشد برای تغییر وضعیت زندگیاش ؛ و میداند که شاید تنها راه پیش رو، دریافت کمک از افرادی باشد که دلشان به حال نیازمندان میسوزد. اگر جامعهای همدل و کمککننده در کنار این خانواده باشد، شاید بتوانند بهکمک یکدیگر از مشکلات عبور کنند. به همین دلیل، مادر و دختر در حال تلاشاند تا از منابع مختلف کمکهایی دریافت کنند و دختر جوان نیز آرزو دارد که روزی برسد که زندگیاش از این فشارهای مالی و روانی رها شود.
این خانواده به شدت به کمک نیاز دارند. وضعیت بهداشت و خانهشان نه تنها باعث ناتوانی در تأمین زندگی بهتر میشود، بلکه زندگی آنها را در معرض خطر نیز قرار داده است. سرمای شدید زمستان به داخل خانه میآید و شبها باید با دمای پایین سر کنند. از طرف دیگر، دخترک که قصد دارد زندگیاش را ادامه دهد، به کمکهای بیشتری نیاز دارد تا بتواند با همسرش آیندهای روشن بسازد. از طرفی، مادر با قلبی پر از درد و غصه، تلاش دارد تا بتواند کمترین نیازهای خانواده را برآورده کند.
این خانواده در حال حاضر به کمک و پشتیبانی شما نیاز دارند. اگر شما نیز توان دارید، میتوانید در این راه خیرخواهانه به آنها کمک کنید تا از شرایط دشوار کنونی رهایی یابند. با کمکهای شما، میتوانند دنیای جدیدی برای خود بسازند و آیندهای روشنتر برای نسلهای آینده فراهم کنند. به یاد داشته باشید که با کمک به چنین خانوادههایی، شما میتوانید تغییرات بزرگی در زندگی آنها ایجاد کنید و نقشی بزرگ در بهبود وضعیتشان داشته باشید.
کمکهای شما میتواند نوری در دل این خانواده بیفکند، نوری که راهگشای مشکلات آنها باشد و باعث شود که مریم و مادرش بتوانند در آرامش و آسایش زندگی کنند. کمک شما میتواند همان تغییر کوچک و بزرگ باشد که جهان این خانواده به آن نیاز دارد. در این مسیر انسانیت و همدلی، همراه این خانواده شوید و دلشان را شاد کنید.